دست ما در بند چین آستین افتاده است
ورنه آن زلف از رسایی بر زمین افتاده است
تکمه پیراهن خورشید تابان می شود
همچو شبنم چشم هر کس پاک بین افتاده است
می زند بر آتش لب تشنگان آب حیات
گرچه در ظاهر عقیقش آتشین افتاده است
در گرانجانی گناهی نیست درد و داغ را
گوشه ویرانه من دلنشین افتاده است
عقده آن زلف می خواهد دل مشکل پسند
ورنه چندین نافه در صحرای چین افتاده است
می شمارد صورت چین را کم از موج سراب
دیده هر کس بر آن چین جبین افتاده است
دستگاه حسن او دارد مرا بی دست و پا
رعشه از خرمن به دست خوشه چین افتاده است
از دل آتش زیر پا دارد سویدا چون سپند
بس که خال دلربایش دلنشین افتاده است
چون نگین دان نگین افتاده می آید به چشم
تا ز چشمم اشک لعلی بر زمین افتاده است
نیست امروز از لب او قسمت ما حرف تلخ
نقش ما چپ از ازل با این نگین افتاده است
می توان خواند از جبین خاک احوال مرا
بس که پیش یار حرفم بر زمین افتاده است
سحر را در طبع آن جادوزبان تأثیر نیست
ورنه صائب کلک ما سحرآفرین افتاده است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و فریبندگی معشوق پرداخته و احساسات شاعر را در ارتباط با او بیان میکند. شاعر از گرفتار بودن خود در سحر و جاذبه معشوق صحبت میکند و به چالشها و آلام عاشقانه اشاره میکند. او به زیبایی ظاهری معشوق، زیبایی زلفها و احساست دلانگیز آنها اشاره میکند و نشان میدهد که این زیباییها چقدر دلنشین و تاثیرگذارند. علاوه بر این، شاعر به ناامیدیها و تلخیهای عشق نیز اشاره میکند و وضعیت خود را به گونهای توصیف میکند که نشاندهنده ناتوانی در تغییر سرنوشت و احساس درد و داغ ناشی از عشق باشد. در نهایت، شاعر به قدرت کلام خود و تأثیر آن در بیان احساسات عاشقانه اشاره میکند.
هوش مصنوعی: دست ما به خاطر آستین چینخوردهاش گرفتار شده است، وگرنه آن زلف زیبا به قدری قشنگ است که بر زمین افتاده است.
هوش مصنوعی: به هنگامی که خورشید درخشان خود را نشان میدهد، بر روی دکمههای لباسش مانند شبنم که بر روی چشمان پاک و صاف هر شخص نشسته، زیبایی و درخشش میآفریند.
هوش مصنوعی: آب حیات که مایه زندگی و شادابی است، به آرامی بر آتش احساس تشنگی انسانها میریزد، با اینکه در نگاه اول، عقیق بسیار زیبا و درخشان، به نظر میرسد که مشعل آتش است.
هوش مصنوعی: در جایی که غم و اندوه وجود دارد، اشکالی ندارد. دردها و مصیبتها به طور طبیعی در گوشه ویرانهای که من در آن زندگی میکنم، حس و احساس خوشایندی به من میدهند.
هوش مصنوعی: دلهای سختپسند تنها با زلفی خاص و دشوار، آرام میگیرد، وگرنه در دشت چین، زیباییهای فراوانی وجود دارد که میتواند نظرها را جلب کند.
هوش مصنوعی: هر کسی که به آن خط و خطوط صورت نگاه میکند، نمیتواند از زیبایی و جذابیت آن چشمپوشی کند، مانند این که نمیتواند زیبایی امواج سراب را نادیده بگیرد.
هوش مصنوعی: حسن و زیبایی او چنان تأثیری بر من گذاشته که احساس میکنم بیتاب و ناتوان شدهام. مانند خوشهچینی که در بالای خرمن قرار دارد و به خاطر زیبایی و دلربایی او دچار لرزش و اضطراب شدهام.
هوش مصنوعی: زیرا از دل آتش در زیر پا، رنگی تیره و سیاه دارد. مانند چوبهای خوشبو و معطر است، چرا که زیبایی خال دلربایش چنان دلنشین است که تأثیر عمیقی بر دل میگذارد.
هوش مصنوعی: چون نگینی که بر زمین افتاده، به چشم میآید و این وضعیت باعث میشود که اشکی مانند سنگ قیمتی از چشمانم بر زمین بریزد.
هوش مصنوعی: امروز نمیتوانیم از لب او چیزی شیرین بشنویم و قسمت ما تنها تلخی است. از ابتدا، سرنوشتمان با این یادگار ناخوشایند رقم خورده است.
هوش مصنوعی: میتوان از چهرهام و نشانههای آن، حال و روزم را خواند، چرا که وقتی در کنار یارم هستم، کلمات و احساساتم به خوبی بیان نشده و سرانجام به زمین میافتند.
هوش مصنوعی: سحر در طبیعت آن زبان جادوگری تأثیری ندارد، وگرنه قلم صائب ما توانایی ایجاد سحر را دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بسکه سر در صیدگاهش بر زمین افتاده است
هر طرف چون نقش پا نقش جبین افتاده است
پیش ما باشد یکی پست و بلند روزگار
نقش ما برخاسته تا بر زمین افتاده است
حلقه های دامنش از مژگان برگردیده است
[...]
یا رسول الله حسینت بر زمین افتاده است
بر زمین کربلا از صدر زین افتاده است
مانده در عالم شه دین بیمدد کار و غریب
کار او با ناله هل من معین افتاده است
احتیاج حنجر خشک حسین تشنهلب
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.