اگر از بیوفاییهای تو حرفی به لب دارم
مشو آزرده دل جانا که هذیا نست تب دارم
دو زخمم از دو ابر بهر کشتن و عده فرمودی
به دوی حقی که من ای کجحساب از تو طلب دارم
مرا دیوانگی اندر محبت لازم است ورنه
به هنگام ضرورت فخر از حسن ادب دارم
در ایام فراغت هم نخواهم ذلت دشمن
که چشم طول عمر اندر شب هجران ز شب دارم
بکم عمری شدم قانع به مانند حباب امام
بود خوشحالیم از اینکهاز دریا نسب دارم
من آن دیگم که از خامی بجوشم دائماً (صامت)
ولی از مهر جانان مهر خاموشی به لب دارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.