خوش آن تنی را که مو به موی شکنج زلفت بتاب دارد
خوش آن دلی را که آرزوی خیال رویت کباب دارد
سواد زلفت که جز دل آزاری از خم وی کسی ندیده
مگر نداند که بر غریبان پناه دادن ثواب دارد
گناه ما را چرا نپرسی بتاز چابک سوار نازت
که بهر قتل ضعیف حالان همیشه پا در رکاب دارد
دلم ننالد ز غمزه او وزان ستمهای بیحسابش
تو خود بگویش که ای ستمگر ستم هم آخر حساب دارد
سرشک چشمان گواه عاشق اگر نباشد بگو نباد
کسی شد تشنه محبت کی التفاتی به آب دارد
هزار قاصد ز چشم پر تب برت فرستم ز آه شب
دمی نگویی سیاه روزی ز من امید جواب دارد
بهر که دیدم ز باغ وصلت گل مرادش به جیب دامن
به غیر(صامت) که از فراقت مدام چشم پرآب دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.