ای خوش آن روز که دل به هر غمت جایی داشت
سر سودازده با مهر تو سودایی داشت
هر چه سوز دلم از درد فراقت غم نیست
کاشکی شام غمت و عده فردایی داشت
گفت از دامن مقصود مکش دست ای کاش
دل شوریده من تاب و توانایی داشت
خانه بر دوش کسی یاد ندارد چون من
باز مجنون به جهان گوشه صحرایی داشت
هر کجا رفتم اگر کعبه و گر بتکده بود
دیدم از زلف تو یک سلسله برپایی داشت
روز و شب در قفس سینه دلم ناله کند
آه اگر رخنه از بهر تماشایی داشت
کور خوانده است مرا زاهد مغرور ای کاش
سود خود دیدی اگر دیده بینایی داشت
هر قدم در ره عشقت که نهادم دیدم
خسته و مانده چه من آبله برپایی داشت
عاقبت دست تقاضای قضا برهم زد
هر کجا دید کسی عیش مهیایی داشت
(صامتا) هر که من و عیش مرا دید به خویش
گفت ای کسی که جا بر لب دریایی داشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق عاشقانه و درد فراق میپردازد. شاعر به یاد روزهایی با عشقش میافتد و از دلتنگی و سوز عاطفیاش مینالد. او امیدوار است که غم و اندوه یکی از روزها به پایان برسد و در عین حال افسوس میخورد که دلش طاقت جدایی را ندارد. شاعر در سفر زندگیاش همیشه به یاد معشوقش است و احساس میکند که در هر جا از زیباییهای او اثراتی وجود دارد. او به شدت از دنیا و مشکلاتش رنج میبرد، اما در عین حال به امید دیدار دوبارهای مینگرد. در نهایت، او میگوید که دیگران او را نمیفهمند و تنها خود اوست که بار درد عشق را به دوش میکشد.
هوش مصنوعی: در آن روزهای خوش، دل انسان به هر اندوه و غمی برای خود جایی پیدا میکند و کسی که در عشق تو شیدا و دیوانهوار عاشق است، با محبت تو همیشه مشغول و درگیر است.
هوش مصنوعی: هر چقدر هم که درد و سوز دل من به خاطر جداییات زیاد باشد، غم و اندوهی وجود ندارد. ای کاش شب غم تو پایان مییافت و روزی برای دیدارمان در نظر گرفته میشد.
هوش مصنوعی: گفت دستت را از دامن هدف بردار، ای کاش دل ناآرام من قدرت و توانایی داشت.
هوش مصنوعی: کسی مانند من که همیشه بار زندگی را به دوش میکشد، یاد ندارد. مثل مجنون که در گوشهای از بیابان به سر میبرد، در دنیا گوشهنشین شدهام.
هوش مصنوعی: هر جایی که رفتم، چه به کعبه رفته باشم و چه به بتکده، همیشه چهرهای از زیبایی و جذابیت تو را دیدم که بر پا بود و من را به خود جلب کرد.
هوش مصنوعی: در طول روز و شب، قلبم در قفس سینهام ناله میزند و آه میکشد، کاش فرصتی برای تماشا و دیده شدن داشت.
هوش مصنوعی: زاهد مغروری که خود را با اهمیت میداند، به اشتباه من را نادان و کور میخواند؛ ای کاش میتوانستی سود و فایدهات را ببینی، اگر دیدی داشت.
هوش مصنوعی: هر گامی که در مسیر عشق تو برداشتم، متوجه شدم که چقدر خسته و ناامید شدهام و این که چه درد و ناملایمتی برایم به بار آورده است.
هوش مصنوعی: در نهایت، هرجا که دید قضا و سرنوشت کسی در حال خوشگذرانی و لذت بردن است، به ناچار آن را به هم ریخت.
هوش مصنوعی: هر کسی که من و لذتهای من را میدید، به خود میگفت: ای کسی که جایگاهت کنار یک دریای بزرگ و آرام است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.