پسر علی حلاج، اصفهانیست مردی درویش و کم سخن است و صحبت نیکی دارد چون هنوز جوانست امید که در شعر ترقی کند این دو مطلع از اوست :
مرا وقت وداع این غم آباد است پنداری
جانفشانیها بخاک پای یارم آرزوست
وه که یک جان دارم و در دل هزارم آرزوست
دامن زبدآموزی دشمن مکش از من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: پسر علی حلاج اصفهانی، مردی درویش و کمگوی است که صحبتهای نیکی دارد و هنوز جوان است. امید میرود که در شعر پیشرفت کند. این دو بیت شعر از اوست که احساسات عمیقش را در وداع و آرزوهایش بیان میکند. او از دشمنش میخواهد که به او آسیب نرساند.
هوش مصنوعی: پسر علی حلاج، اهل اصفهان است و مردی درویش و کمگوی است. او صحبتهای نیکی دارد و چون هنوز جوان است، امید میرود که در شعر پیشرفت کند. این دو مطلع از اوست:
هوش مصنوعی: زمان وداع من پر از ناراحتی است و اینجا مثل یک ویرانه به نظر میرسد. آرزو دارم که فدای محبوبم بشوم و جانم را در پای او نثار کنم.
هوش مصنوعی: ای کاش تنها یک جان دارم و در درونم هزار آرزو و خواسته وجود دارد. ای کاش دست دشمنی که به دنبال آسیب رساندن است، از من دور شود و مرا راحت بگذارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.