از جمله سکنه آنجا و استر آبادی الأصل است و از عروض و قافیه و صنایع شعری خبردار بوده چون در اعتقاد خلل تمام داشته همیشه اعمال ناشایست از او سر میزده، با جوان ساده رویی در خلوت سر آورده از زخم کاردی که از او خورده سر دفتر مسافران عدم گشته این ابیات از اوست :
رقیب گفت غم خویش آن پری رو را
مرا غمی است که گفتن نمیتوان او را
تا بر دمید از رخت ای گلعذار خط
حسن تو را فزود یکی در هزار خط
از بند غم براه خلاصی بکس نداد
آنکاو نوشت بر ورق روزگار خط
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.