مرا ز هر دوجهان، حضرت تو، مقصود است
که حضرتت به حقیقت، مقام محمود است
دریچه نظر و رهگذار خاطر من
جز از خیال تو، بر هرچه هست، مسدود است
اگر ز دل غرض توست صبر، معدوم است
وگر مراد تو از من وفاست، موجودست
صبا ز رهگذر کوی توست، غالیه سا
بس است باد صبا را، اگر همین سود ست
به چهره، خاک درت را نمیدهم زحمت
از آنکه چهره به خوناب دیده، پالودست
پناه بر دل من، به سایه زلفت
چه سایهایست که بر آفتاب ممدود است؟
به بندگی، از ازل، با تو بستهام عهدی
چگونه ترک کنم عادتی که معهود است؟
ز شوق بزم تو در دیده و دل سلمان
مدام، اشک صراحی و ناله عودست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شنیده ام که در این طارم زراندود است
خطی که عاقبت کار جمله محمود است
درآن مقامکه عرض جلال معبود است
غبار نیستی ماست آنچه موجود است
جهان بیجهتی قابل تعین نیست
به هرطرفکهاشارتکنیم محدود است
مشو محاسب غفلت به علم یکتایی
[...]
به پیش آتش چهر توزلف تو دود است
ز دود توست مرا دیده گریه آلود است
تو رابه معرکه حاجت به خود وجوشن نیست
که موی بر سر ودوش تو جوشن وخود است
رسم به وصل توهر چند زودتر دیر است
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.