سر کویش هوس داری، خرد را پشت پایی زن
در این اندیشه یکرو شو، دو عالم را قفایی زن
طریق عشق میورزی خرد را الوداعی گو
بساط قرب میخواهی بلا را مرحبایی زن
چو آراید غمش خوانی، که باید خورد خون آنجا
دلا تنها مخور خون را به زیر لب صلایی زن
ز بازار خرد سودی، نخواهی دید جز سودا
به کوی عاشقی در شو، در عزلتسرایی زن
صبوح میپرستان است هین ساقی شرابی ده
سماع بینوایان است هان مطرب نوایی زن
مرا تیر تو سخت آید که بر بیگانگان آید
چو زخمی میزنی باری، بیا بر آشنایی زن
غمش دریای بیپایان و ما را دستگیری نه
گذشت آب از سرت سلمان چه پایی دست و پایی زن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به معنی دعوت به رهایی از قید و بندهای عقل و خرد و ورود به دنیای عشق و احساسات عمیق است. شاعر به مخاطب توصیه میکند که از خرد و عقل که مانع عشق و شور و شوق است جدا شود و به سرای عشق و عزلت برود. همچنین او به لذتهای عاشقانه، نوشیدن شراب و سماع اشاره میکند و میگوید که تنها در عشق میتوان به حقیقت و آسایش دست یافت. در انتها، شاعر بر سخت بودن راه عشق و غمهای آن تأکید میکند اما همچنان بر ادامه دادن در این طریق تأکید می ورزد.
هوش مصنوعی: اگر به عشق او دلت میتپد، باید از خرد و عقل خود بگذری. در این حال، با تمام وجود برای او آماده شو و دنیا را پشت سر بگذار.
هوش مصنوعی: در مسیر عشق، باید از خرد و عقل وداع کنی؛ اگر میخواهی به مقام نزدیکی و قرب الهی برسی، باید با دشواریها و مشکلات رو به رو شوی و آنها را پذیرا باشی.
هوش مصنوعی: وقتی که غم به سراغت میآید، باید در کنارش تحمل کنی و زیاد خودت را ناراحت نکنی. دلت را با یاد خدا تسکین بده و آرامش پیدا کن.
هوش مصنوعی: از بازار عقل و خرد، چیزی جز دسیسه و فریب نخواهی یافت. به کوی عشق برو و در فضای تنهایی خود، به دلبر خود بپرداز.
هوش مصنوعی: ای ساقی، بشتاب و به ما شرابی بده تا صبحنشینان از خوشی و سرور بهرهمند شوند. همچنین ای نوازنده، با نواهای دلانگیزت، دلخوشی را برای اندوهباران به ارمغان بیاور.
هوش مصنوعی: دوست عزیز، تیر محبت و عشق تو برای من بسیار سخت و دردناک است، زیرا این تیر بر بیگانهها وارد میشود. اگر میخواهی زخمی به دل کسی بزنی، لطفاً این زخم را بر قلب کسانی که با تو آشنا هستند بزن.
هوش مصنوعی: غم او مانند دریای وسیع و بیانتهاست و ما هیچ چیز نمیتوانیم برای او انجام دهیم. مانند سلمان، که از روی دلیری و قدرت هرچند در بستر دریا غرق میشود، باید تلاش کنیم و دستوپا بزنیم تا از مشکلات رهایی یابیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دلا برخیز و پائی بر بساط خود نمائی زن
برندی سر برار آتش درین زهد دریائی زن
در آدر حلقه مستان و در کش یکدو پیمانه
بمستی ترک هستی کن دم از فرمانروائی زن
کمر بر بند در خدمت چونی از خویش خالی مشو
[...]
سرکویش هوس داری هوا را پشت پایی زن
در این اندیشه یک رو شو دو عالم را قفایی زن
بساط قرب می جویی خرد را الوداعی گو
وصال دوست می خواهی بلا را مرحبایی زن
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.