گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
سلمان ساوجی

سرو من سنبل تر بر زده بر گل پرچین

بستده لشکر رومش ز حبش لشکر چین

رسته و بسته به دست بت من سنبل تر

وز سرش رسته فرو هشته دو صد سنبل چین

حلقه در حلقه گره در گره و بند به بند

پیچ در پیچ و زره در زره و چین در چین

در خطا و ختن ای خسرو خوبان خطا

چون تو ترکی نبود در همه چین و ماچین

خواستم تا که بچینم ز لبش شفتالود

ابرویش گفت: «بچین!» غمزهٔ او گفت: «مچین!»

در چنین چین و مچین مانده، اسیرم، چه کنم؟

سر زلف بت من مرهم چین بود و مچین

حال سلمان به قلم شرح همی دادم و گفت:

خار هجرم خور و از باغ وصالم برچین

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode