سرو من سنبل تر بر زده بر گل پرچین
بستده لشکر رومش ز حبش لشکر چین
رسته و بسته به دست بت من سنبل تر
وز سرش رسته فرو هشته دو صد سنبل چین
حلقه در حلقه گره در گره و بند به بند
پیچ در پیچ و زره در زره و چین در چین
در خطا و ختن ای خسرو خوبان خطا
چون تو ترکی نبود در همه چین و ماچین
خواستم تا که بچینم ز لبش شفتالود
ابرویش گفت: «بچین!» غمزهٔ او گفت: «مچین!»
در چنین چین و مچین مانده، اسیرم، چه کنم؟
سر زلف بت من مرهم چین بود و مچین
حال سلمان به قلم شرح همی دادم و گفت:
خار هجرم خور و از باغ وصالم برچین
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای سر زلف شکن بر شکن و چین بر چین
بستد از ملکت روم وز حبش لشکر چین
چین به چین نافه چین کرده به چین گل برچین
نرگسش خفته و از یاسمینش گل برچین
ز گل دسته ببسته صنمم سنبل تر
[...]
زلفت از سنبل تر سر زده بر طرف چمن
کاکلت بسته صف از ملک حبش لشکر چین
در ختا و ختن ای خسرو خوبان جهان
چون تو شوخی نبود در همهٔ چین و ماچین
لب من با لب تو نرد به بوسی میباخت
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.