گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
سلمان ساوجی

غمزه سرمست ساقی، بی‌شراب

کرد هشیاران مجلس را خراب

دوستان را خواب می‌آید ولی

خوش نمی‌آید مرا بی‌دوست، خواب

تنگ شد بی پسته‌ات، بر ما جهان

تلخ شد بی‌شکرت، بر ما شراب

روی خوبت، ماه تابان من است

ماه رویا! روی خوب از من متاب

گر خطایی کرده‌ام، خونم بریز

بی‌خطا کشتن چه می‌بینی صواب؟

گل ز بلبل، روی می‌پوشد هنوز

ای صبا! برخیز و بردار این حجاب

در جمال عالم آرایت، سخن

نیست کان روشن‌تر است از آفتاب

عقل بر می‌تابد از زلفت، عنان

عقل را با تاب زلفت، نیست تاب

چشمم از لعلت، حکایت می‌کند

می‌چکاند راستی، در خوشاب

آب، بگذشت از سر سلمان و او

همچنان وصل تو می‌جوید در آب

 
 
 
سعدی

ماه رویا روی خوب از من متاب

بی خطا کشتن چه می‌بینی صواب

سلمان ساوجی

همین شعر » بیت ۴

روی خوبت، ماه تابان من است

ماه رویا! روی خوب از من متاب

مشاهدهٔ ۱ نقل قول دیگر در همین شعر
ناصرخسرو

این جهان خواب است، خواب، ای پور باب

شاد چون باشی بدین آشفته خواب؟

روشنی‌یْ چشم مرا خوش خوش ببرد

روشنیش، ای روشنائی‌یْ چشم باب

تاب و نور از روی من می‌برد ماه

[...]

وطواط

آفتاب از روی تو بر دست تاب

خود ازین رویست فخر آفتاب

در سحاب از جود تو آمد اثر

زان بود خیرات عالم در سحاب

زور و تاب خسروان سهم تو بود

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق

من عجب دارم همی از شاعران

تا چرا گویند راد است آفتاب

گرد صحرا سال و مه گردد همی

تا کجا در یابد او یک قطره آب

برخورد آن آب و آنگه میدهد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از جمال‌الدین عبدالرزاق
مولانا

هیچ می‌دانی چه می‌گوید رباب؟

ز اشک چشم و از جگرهای کباب

پوستی‌ام دور مانده من ز گوشت

چون ننالم در فراق و در عذاب

چوب هم گوید بُدم من شاخ سبز

[...]

مشاهدهٔ بیش از ۳۲۵ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه