غوغای عشق دوشم، ناگاه بر سر آمد
هم دل به غم فرو شد، هم جان به هم برآمد
بر روی اهل عالم، بودیم بسته محکم
درهای دل ندانم، عشق از کجا درآمد؟
از زلف او کشیده راهیست در دل من
وز دل دریست تا جان، عشقش از آن درآمد
یار آشناست اما نشناخت هر کس او را
زیرا که هر زمانی، بر شکل دیگر آمد
مردانه رو به کویش ای دل که رفت دیده
در خون خود چو پیشش، با دامن تر آمد
درویش بر درش رو، کانکس که بر در او
درویش رفت ازین جا، آنجا توانگر آمد
دل با سر دو زلفش، زین پیش داشت کاری
بگذشته بود از آن سر، امروز با سر آمد
از ماجرای اشکم، مطرب ترانه سازد
بس قطرههای خونین، کز چشم ساغر آمد
هر کس که مرد، روزی دربند زلف و عشقت
از خاک او نسیمی کامد، معنبر آمد
بیمار توست سلمان، وانگه خوش آن مریضی
کز آستانت او را، بالین و بستر آمد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
باز آفتاب دولت بر آسمان برآمد
باز آرزوی جانها از راه جان درآمد
باز از رضای رضوان درهای خلد وا شد
هر روح تا به گردن در حوض کوثر آمد
باز آن شهی درآمد کو قبله شهانست
[...]
آن آفتاب دولت بر چرخ ما برآمد
وان زهره سعادت در چنگ ما درآمد
آیینه کرد ما را، در ما شد آشکارا
آن گوهری کز اشیا چون چرخ بر سر آمد
عید است و عید قربان، رو در حرم کن ای جان
[...]
امروز بار دیگر آن ماه دلبر آمد
شادیست جان و دل را کان شاه کشور آمد
باز آمد آن قیامت،آن فتنه و علامت
چون ساقیان مهرو،با جام و ساغر آمد
دامی نهاد و دانه،آن دلبر یگانه
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.