ای کمان ابرویت را جان من قربان شده
شام زلفت را نسیم صبح سر گردان شده
نقطه ی خالت سواد عین خورشید آمده
آتش لعلن ذهاب چشمه ی حیوان شده
با همه خوردی دهان توست در روز سفید
آشکارا کرده دلها غارت وپنهان شده
تا سر زلفت چو چوگان است در میدان حسن
ای بسا سر ها که چون گو در سر چوگان شده
هر سحر در حلقه ی سودای شام طره ات
بار چین بگشاده صبح ومشک چین ارزان شده
گر ندانستی دلا کاتش گل وریحان شود
آتش روی خلیلم بین گل وریحان شده
عاشقان افتان وخیزان چون نسیم صبح دم
جمله تن جان بر میان بر در گه جانان شده
در مغیلان گاه عشقت خستگان درد را
زخم هر خار مغیلان مرهم ودر مان شده
خاک خون آلود این ره را اگر پرسند چیست ؟
چیست گوگردیست احمر کیمیای جان شده
بر سر کویش که خاکش تر شده است از اشک ما
فیض رحمت بین ز زرین ناودان ریزان شده
ما زکویش روی کی تا بیم جایی کز هواش
ذره با رخسارش از خورشید روگردان شده
سالکان راه عشق از تاب خورشید رخش
در پناه بارگاه سایه یزدان شده
تا درست مغربی مهر در میزان شده
هست باد مهرگان زر گر بستان شده
دستها کوبنده بر هم سرو وهر ساعت چنار
در هوای مهرگان رقاص ودست افشان شده
شاخ گلبن را نگر در اشتیاق روی گل
ریخته رنگ از هوا از مهرجان لرزان شده
ملک چوبین کرده غارت لشکر باد خزان
گنج باد آورد خسرو در رزان لرزان شده
باز خواهد کرد اطفال نباتی را زشیر
دایه یابر خریف اینک سیه پستان شده
کرد ترکیب زر ویاقوت رمانی انار
زان مفرح لاجرم کام لبش خندان شده
از زر وگوهر میان باغ جنت جویبار
چون کنار سایلان درگه سلطان شده
ساقیا ! در کارگاه رنگ رز نظاره کن
چون خم عیسی ببین ، بر گونه گون الوان شده
در خمستان رو خم سر بسته ی خمار بین
شاهد گل روی مصرعیش را زندان شده
چون لب لعل تو رنگ صبغه اله یافته
بس لبالب عین جان ومعدن مر جان شده
مریم رز را بخواه آن بکر آبستن به روح
زبده ی عصر آمده پرورده ی دهقان شده
ظاهرا هم شیره ی انگور بوده در ازل
آب حیوان چون کفیل عمر جاویدان شده
عید فرخ عود کرد آن عود شکر ریز کو
از بساط جام گلگون عندلیب الحان شده
چنگ ونای اینک زدست مطربان راهزن
پیش سلطان جهان با ناله وافغان شده
شاه جم تمکین مغرالدین .الدنیا که هست
وصف اخلاقش برون از خیر امکان شده
آفتاب سلطنت سلطان اویس آن که از ازل
جوهر ذاتش فلک را حاصل دوران شده
دامن چترش که خورشید فلک در ظل اوست
سایبان رحمت این سبز شادروان شده
گرچه عقل پیر عالم را آب وجد می شود
در دبیرستان رایش طفل ابجد خوان شده
صدره از رشک دلش جان در لب بحر آمده
هر دم از دست کفش خود در درون کان شده
از خروش کوس او گوش زحل بشکافته
وز غبار لشکرش چشم فلک حیران شده
تا به حدی آب تیغ خنجرش تیز آمده
کایسای آسمان از آبشان گردان شده
ای به بزم ورزمت از باران جود وآب تیغ
خاندان بخل وبنیاد ستم ویران شده
هر که سر پیچیده از فرمان تو در گردنش
چون رسن حبل الورید اندر تنش پیچان شده
قطره ای و ذره ای کافتاده وبر خواسته در
در هوای جامت این خورشید وآن عمان شده
از سر مهر آسمان بوس آمده
وز بن گوش اخترانت تابع فرمان شده
بارها نعل سم اسب تو آن مفتاح فتح
گوشوار گوش مه تاج سر کیوان شده
مرکبت چون در مقام دست برد آورده پای
مردی رستم سراسر حیله و دستان شده
تا شده طیار شاهین در هوای همتت
پیش مردم در ترازو سنگ وزر یکسان شده
هر کجا خندیده شیر رایتت د ر روی خصم
در سرش شمشیر با آهن دلی گریان شده
طبع موزون تو چون فر مود میل جام می
زمرهٔ فضل وهنر را زهره در میزان شده
مشتری را گر شرف نگرفته فال از طالعت
آفتاب طالعش در خانهٔ کیوان شده
بر ره آن جانب که شستت کرد پیکان را روان
قاصد میر اجل بی در و بی پیکان شده
بر یمینت هر که راسخ بود چون تیرو کمان
آمده بر سر اگر در رزم خود عریان شده
گنج معنی شد روان در روزگار دولتت
لیکن این معنی برای خاطر سلمان شده
تا جهان هر سال بیند زایران کعبه را
بر بساط رحمت خوان کرم مهمان شده
سفره ی احسان ولطفت در جهان گسترده باد
پادشاهانت گدای سفره ی احسان شده
روز عیدت فرخ و بدخواه اشتر زهرهات
باد در پای سمندت چون شتر قربان شده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیباییهای یک معشوق و احساسات عمیق عاشق نسبت به او میپردازد. شاعر از ویژگیهای جسمانی و روحانی معشوق سخن میگوید، مانند ابروهای کمانمانند، زلفهای افشان و چشمان زیبا. او همچنین به تأثیر عشق بر دلها و وجود انسانها اشاره میکند و نشان میدهد که زندگی عاشقان تحت تأثیر این عشق شکل میگیرد.
شاعر طبیعیات و زیباییهای فصل بهار و عشق را با هم ترکیب میکند و به نحوی توصیف میکند که زندگی و زیبایی از این عشق و جمال سرچشمه میگیرد. او همچنین به ستم و بخل در جامعه اشاره میکند و آرزو دارد که رحمت و فراوانی در جهان حاکم شود.
در نهایت، شعر پیامی از امید و عشق به زندگی و زیباییها دارد و از معشوق به عنوان منبع حقیقی شادی و زندگی یاد میکند.
هوش مصنوعی: ای کمان ابروی تو، جان من فدای تو شده است و شب، زلفهای تو را به نسیم صبح سپرده که آن را به این سو و آن سو میبرد.
هوش مصنوعی: نقطهی خال تو به اندازهی سیاهی وسط چشمان تو روشن و درخشان است، گویا آتش به دلیل وجود تو در عالم جاری شده و چشمهی حیات را به جریان انداخته است.
هوش مصنوعی: در روز روشن، وقتی که همه چیز مشخص است، تو همانند دهانی هستی که با همه چیز در ارتباط است. دلها را به سادگی میتوانی تسخیر کنی، اما در پس این کار، رازهایی وجود دارد که پنهان ماندهاند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که موهای زیبایت مانند چوگان در میدانی از جذبه و زیبایی بلندی دارد، بسیاری از سرها هستند که مانند توپ در این میدان بازی به سمت زلف تو میروند.
هوش مصنوعی: هر صبح در گردنکشی افکار عاشقانهام، موهای زیبایت چون پردهای درحال ریزش است و بوی خوش مشک، به راحتی در دسترس قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: اگر ندانستی، ای دل، بدان که آتش عشق و زیبایی، همچون گل و ریحان، میتواند دل را بسوزاند. نگاه کن که آتش عشق خلیل (ابراهیم) چطور گل و ریحان را به هم پیوند داده است.
هوش مصنوعی: عاشقان مانند نسیم صبحگاه، در حال رفت و برگشت و نوسان هستند، و دلی که زنده است، در آغوش پروردگار و معشوق قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: در مغیلان، جایی که عشق تو وجود دارد، خستهها و دردمندان در کنار زخمهای هر خار مغیلان درمان شده و آرامش پیدا کردهاند.
هوش مصنوعی: اگر از تو بپرسند این خاک خون آلود در این راه چیست، بگو که این خاک، نشانهای از عواطف و احساسات عمیق است که روح را با خود به تحولی ارزشمند رسانده است.
هوش مصنوعی: در کنار کوچهاش، خاکی که به خاطر اشکهای ما به خیس شده، نعمت رحمتش از ناودانی طلایی بر زمین میریزد.
هوش مصنوعی: ما از کوی او چگونه روی برگردانیم، در حالی که از عشقش حتی ذرهای با چهرهاش، خورشید هم از ما روی برمیگرداند.
هوش مصنوعی: عاشقان راه عشق از درخشش چهره محبوب خود، به سایهای پناه بردهاند که زیر بارگاه خداوند قرار دارد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که خورشید در موقعیت درست خود قرار دارد، باد مهر که در فصل پاییز وزیدن میگیرد، به مانند طلا، شاخ و برگ درختان را به طراوت و زیبایی میآراید.
هوش مصنوعی: دستها با هم ضربه میزنند و سروها هر لحظه در هوای مهرگان به رقص در میآیند و دستانشان در هوا به حرکت درمیآید.
هوش مصنوعی: به گلهای باغ نگاه کن که چگونه به شوق روی گل، رنگ از آسمان بر زمین ریخته و در اثر گرمای مهر، به نرمی و تلاطم درآمدهاند.
هوش مصنوعی: طبیعت به نابود کردن دنیای دلپذیر و زیبای ما پرداخته است، وقتی که بادهای پاییزی، نیروهای غیرقابل کنترل را به همراه دارند. در این شرایط، ثروت و زیبایی که به دست آمده بود، در حال از بین رفتن و زوال است.
هوش مصنوعی: فرزندان گیاهی دوباره رشد خواهند کرد، همانطور که از شیر مادر یا در فصل پاییز به دنیا خواهند آمد؛ اکنون سینهها تاریک و بیرنگ شدهاند.
هوش مصنوعی: ترکیب زر و یاقوت مانند زیبایی یک انار است و این زیبایی باعث خوشحالی و خنده در لب او شده است.
هوش مصنوعی: در میان باغ بهشتی، جویباری به مانند دیوان سلطنتی در کنار دیگر جویبارها جریان دارد و زیبایی و ارزش آن از طلا و جواهر کمتر نیست.
هوش مصنوعی: ای ساقی! در کارگاه رنگ گل سرخ دقت کن، کسری که خم عیسی را دیده، بر چهرهاش رنگهای مختلفی نشسته است.
هوش مصنوعی: در اینجا به تصویر زیبایی از یک باغ و یک گل اشاره شده است. شخصی در حال تماشای یک گل است که چهرهای زیبا دارد و گویی در حالت یأس و غم قرار دارد. استعاره از مهر و عشق در دل این گل بهوضوح قابلمشاهده است و حس نازکی از دلتنگی و گمگشتگی را منتقل میکند. محیط باغ و زیبایی آن، با حزن و اندوه گل ترکیب شده است و آن را به نوعی شخصیت میدهد.
هوش مصنوعی: چون لبهای سرخ تو رنگ خداییش را به خود گرفته، همین لبها به من زندگی و جان عطا کرده و منبع وجودم شدهاند.
هوش مصنوعی: از مریم درخواست کن، آن دختر جوانی که با روحی ویژه پر شده و در حال رشد است، و به دست کشاورز بزرگ شده است.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که در آغاز، شیرهی انگور به نوعی جاودانگی و زندگی بخشی تبدیل شده، مانند آب حیات که عمر ابدی را به وجود میآورد.
هوش مصنوعی: بزرگداشت عید با شوق و سرور آغاز شده است، گویی عود خوشبو و شیرین از گلهای سرخ و آواز بلبل برای جشن به صحنه آمده است.
هوش مصنوعی: خبرنگاران و موسیقیدانان دربار با صدای نای و چنگ، در حال نواختن و وادار کردن مردم به گوش دادن هستند و این حال و هوا به صورت خروش و نالهای به گوش میرسد. آنها در تلاشند تا توجه پادشاه را جلب کنند، و در این میان، به نظر میرسد که احتمالاً نیتهای نامشخصی دارند.
هوش مصنوعی: شاه جم با پیشرفت و مقام خود، ویژگیهای اخلاقیاش فراتر از ظرفیتهای انسانی است و دنیا را تحت تاثیر این صفات قرار داده است.
هوش مصنوعی: خورشید پادشاهی سلطان اویس، که از نخستین روزگار، ذات او سبب شده تا آسمان دورانی را به دست آورد.
هوش مصنوعی: چتر او که خورشید آسمان در زیرِ سایهاش است، به عنوان پناهی برای رحمت و خوبی، این جادهی سبز و سرسبز تبدیل شده است.
هوش مصنوعی: با اینکه عقل و دانش در سنین بالا به کمال میرسند و میتوانند منبع خوشحالی باشند، اما فردی که در دوران کودکی به آموزشهای ابتدایی میپردازد، همچنان ارزش و اهمیت ویژهای دارد.
هوش مصنوعی: بر فراز دلش از حسادت، جانش در لبهی دریا قرار دارد و هر لحظه به خاطر دستهایش در باطن طلا و جواهرات، به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: صدای رزمجوی او به قدری بلند و خروشان است که گوش زحل را میشکافد و غبار سپاهش باعث شگفتی چشمهای آسمان شده است.
هوش مصنوعی: به حدی چاقوی خنجرش تیز شده که حتی آسمان نیز از خون آن به ترس افتاده است.
هوش مصنوعی: ای کسی که در ضیافت بخشش و generosity خویش، از باران کرم و سخاوت سیراب میشوی، با تیزی و قدرت خویش، بنیانهای بخل و ظلم را ویران کردهای.
هوش مصنوعی: هرکس که از دستورات تو سرپیچی کند، مانند رشتهای در گردن او، در درونش گرفتار خواهد شد.
هوش مصنوعی: یک قطره و یک ذره از عالم وجود در فضای وجود تو به مانند خورشید و آسمان شدهاند.
هوش مصنوعی: با محبت آسمان از بالا بوسهای فرستاده و ستارهها از گوشههای خود به فرمانبرداری مشغول شدهاند.
هوش مصنوعی: بارها اثر نعل سم اسب تو، مانند کلیدی شده که گوشوارهای بر گوش از تاج سر کیوان آویخته است.
هوش مصنوعی: وقتی که اسبت در موقعیتی دشوار قرار میگیرد، به یاد مردانی چون رستم میافتی که تمام تواناییها و ترفندهایشان را به کار میگیرند.
هوش مصنوعی: اگر شاهینی در آسمان تلاش و ارادهات پرواز کند، آنگاه در نظر مردم و در سنجش ارزشها، تو هم به اندازه آن سنگین و باارزش خواهی بود.
هوش مصنوعی: هر جا که رزمندهای با دل شجاع و سلاحی در دست در برابر دشمنان خود ایستاده و با روحیهای محکم، دشمن را به چالش میکشد، نشان از پیروزی و قدرت اوست.
هوش مصنوعی: قریحه و ذوق موزون تو مانند طبعی است که به زیبایی و هنر دست یافته است، به طوری که در مقیاس جمال و فضیلت، این زیبایی و هنر به وضوح قابل مشاهده است.
هوش مصنوعی: اگر برجستگی و مقام به مشتری نرسد و بختش خوب نباشد، در آن صورت، خورشیدِ خوشبختیاش در خانهی زحل قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: در مسیر آنجا که تیر به سوی تو شلیک شده است، پیامآور مرگ بدون در و بیسلاح به سمت تو میآید.
هوش مصنوعی: هر کسی که در کنار تو ثابت قدم باشد، مانند تیر و کمانی است که آماده به هدف نشانه رفته است، حتی اگر در میدان جنگ برهنه و بدون سلاح باشد.
هوش مصنوعی: معنی و ارزش واقعی به واسطهی حضور و ویژگیهای تو در این دوران شکوفا شده است، اما این معنا به خاطر محبت و ارادت سلمان به تو به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: هر سال جهان شاهد حضور زائران کعبه است که بر سفرهی رحمت و کرم الهی مهمان شدهاند.
هوش مصنوعی: لطف و احسان تو در سراسر جهان پخش شده است و اکنون پادشاهان نیز به گدایان این سفره تبدیل شدهاند.
هوش مصنوعی: در روز عید تو شادی و خوشحالی باشد و دشمنانت به زحمت و عذاب بیفتند. امیدوارم که در زندگیات مانند شتری که برای قربانی آماده شده، استقامت و قدرت داشته باشی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
پیکری روشن چو جان ، لیکن بلای جان شده
زاده از کان و پر از گوهر بسان کان شده
مملکت را همچو جان بایسته قالب را ولیک
صد هزاران قالب از تأثیر او بی جان شده
مشرب لذات جباران ازو تیره شده
[...]
آه از آن روزی که بینی خلق را حیران شده
جانها بر لب رسیده دیدها گریان شده
این چه باد صرصر است از آسمان پویان شده
صد هزاران کشتی از وی مست و سرگردان شده
مخلص کشتی ز باد و غرقه کشتی ز باد
هم بدو زنده شدهست و هم بدو بیجان شده
باد اندر امر یزدان چون نفس در امر تو
[...]
باز آن مه در سمند ناز در جولان شده
فتنه را سر کرده و سر فتنه ی دوران شده
تا صف خوبان شهر آشوب را بر هم زند
کرده بر اهل نظر جولان و در میدان شده
چن بعزم گوی بازی رانده بیرون رخش ناز
[...]
ای درت مجموعه ذرات سرگردان شده
آفتابی دایم از برج شرف تابان شده
نه فلک زیر و زبر هر روز بیرون کردهاند
تا به طراحان بزمت طرح کار آسان شده
اوج سقفش اختر آیین است گویی آسمانست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.