به چهره خنده به گلهای باصفا زدهای
به نغمه طعنه به مرغانِ خوشنوا زدهای
چو لاله چشم سیاه از خمار داری سرخ
پیاله تا به سحر، دوش در کجا زدهای
کسی ندیده به اقبال، چون تو صیادی
به هر خدنگ که افکندهای، هما زدهای
به کوی عشق تو از خون گرفتگان دیگر
کسی نمانده، کنون دست بر حنا زدهای
ز روی آینه آن پشت پاست روشنتر
گمان بری که به خورشید پشت پا زدهای
حریف دشمن و اقبال او سلیم نهای
ازین چه سود که بر سر پر هما زدهای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.