در چمن ای بلبل از برگ و نوا افتادهای
از گلی گویا تو هم چون من جدا افتادهای
ترک خون خوردن کن ای دل، رحم کن بر حال خود
چون سبوی می به یک پهلو چرا افتادهای
سالها ای رهزن دین در طلب بودم ترا
کامشبم در دست چون دزد حنا افتادهای
دستگیری رهروان را بهتر از توفیق نیست
نیستی موسی، چه در فکر عصا افتادهای؟
از غم افتم همچو نقش پا به خاک رهگذر
هرکجا چون خویشتن بینم ز پا افتادهای
همچو عنقا به که سر در زیر بال خود بری
از هوس تا کی به دنبال هما افتادهای
در تلاش وصل او داری عجب حالی سلیم
از پریشانی به فکر کیمیا افتادهای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.