عجب مدار ز زاهد شراب ما خوردن
که نیست ننگ گدا، روزی گدا خوردن
چو هست باده، غم نان مخور که مستان را
چو گل زیان نهد آب ناشتا خوردن
چنان قناعت فقر است سازگار مرا
که چون حباب شوم فربه از هوا خوردن!
به راه شوق مرا نیست توشه ای همراه
بود چو شعله مدارم به خار پا خوردن
صلای باده ی عیشم زمانه داد سلیم
روم به خانه ی دشمن به خونبها خوردن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.