از کوی عشقت ای بت دلجوی دیگران
رفتم که جا کنم به سر کوی دیگران
چون بینمت به غیر، که دیدن نمی توان
تیر ترا نشسته به پهلوی دیگران
در مذهب دلم که سجود تو می کند
محراب کج بود خم ابروی دیگران
لاف از نسب مزن که به مانند آینه
آدم نمی شود کسی از روی دیگران
در عاشقی چه فیضی ببیند ز دل سلیم؟
تعویذ خویش بسته به بازوی دیگران
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.