چه آب و خاک و چه نیکویی سرشت است این
سبوی باده نگویم، گل بهشت است این
بنای عیش به میخانه می نهد دوران
وگرنه هر خم می را به سر چه خشت است این
به سجده سر چو نهی، ترک سر کن ای زاهد
نه مسجد است، غلط کرده ای، کنشت است این
به حیرتم که دلم زنده چون کباب شده ست
اگر غلط نکنم، طایر بهشت است این
سلیم، نامه ی او را ز بس نهم بر سر
گمان بری که مرا خط سرنوشت است این
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.