گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
سلیم تهرانی

نوبهار است، چو گل فکر قدح نوشی کن

خون غم ریخته در جام فراموشی کن

در صف خرقه بدوشان نتوان بود چو گل

خرقه دور افکن و با آینه همدوشی کن

چون صبا چند بغل گیری سرو و شمشاد؟

همچو آتش به خس و خار هم آغوشی کن

هرچه بینی، ز بد و نیک جهان آینه وار

گر فراموش کنی، شکر فراموشی کن

فتنه در بزم ز سرگوشی جام و میناست

تا توانی حذر از صحبت سرگوشی کن

ناله ی مطرب و نی، هردو یکی کرده زبان

می کنندم همه تکلیف که بیهوشی کن

نقل می پسته ی شور است ازان کنج دهن

ساقی ما مزه دارد، تو قدحی نوش کن

هرچه بینی ز بد و نیک درین بزم سلیم

خون دل نوش چو پیمانه و خاموشی کن