فصل گل رفت و به جام می دمی نگذاشتم
همچو لاله داغ دل را مرهمی نگذاشتم
خنده ی موجم درین دریا کجا تر می کند؟
من که دریا را وجود شبنمی نگذاشتم
در محبت بس که کردم خاک عالم را به سر
در دل آشفتگان گرد غمی نگذاشتم
لب نهادم بر لب مینا و در لای شراب
همچو ریگ شیشه ی ساعت، نمی نگذاشتم
صد هنر دارم پی آوازه همچون جم سلیم
نام خود را در طلسم خاتمی نگذاشتم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.