گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
سلیم تهرانی

ما راه فغان بر دل ناشاد گرفتیم

چون سرمه، سر راه به فریاد گرفتیم

ما جوهر خود از نظر خلق نهفتن

تعلیم ز آیینه ی فولاد گرفتیم

ز آشفتگی طره ی مقصود خبر داد

هر فال که از شانه ی شمشاد گرفتیم

خواهیم به سرچشمه ی مقصود رسیدن

از خضر سراغی که نمی داد، گرفتیم

بیهوش تریم از همه کس، زان که درین بزم

پیمانه ی خود هرکه به ما داد، گرفتیم

گر نامه و قاصد نفرستیم عجب نیست

این را ز فراموشی او یاد گرفتیم

نه دام، سلیم و نه قفس بود به عالم

آن روز که ما دامن صیاد گرفتیم