صبح چون میل تماشای گلستان میکنیم
سر برون چون غنچه از چاک گریبان میکنیم
حال ما آشفتگان در کار عالم عبرت است
همچو گل تعبیر هر خواب پریشان میکنیم
همنشین گرید به وقت مرگ بر بالین ما
ما وداع او چو شمع صبح، خندان میکنیم
بس که بیدردی ز اهل این گلستان دیدهایم
چاکهای سینه را چون غنچه پنهان میکنیم
گرچه عاجز دیدهای ما را، ز ما غافل مباش
قطرهٔ اشک اسیرانیم، طوفان میکنیم
هرکه دم از کینهٔ ما زد، مهیای فناست
خصم میپوشد کفن تا تیغ عریان میکنیم
در دل آزاری ز یکدیگر حریفان بدترند
کار چون با غنچه افتد، یاد پیکان میکنیم
بس که در عشق از پی سامان خود افتادهایم
داغ اگر در دست ما باشد، نمکدان میکنیم
ذوق گلگشت خراسان رفته است از یاد ما
در سواد هند، سیر باغ زاغان میکنیم
گل به دامن میکنند احباب در گلشن سلیم
جای گل ما پارههای دل به دامان میکنیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شکوه درد ترا کی پیش درمان میکنیم
تشنه میمیرم و شکر آب حیوان میکنیم
بیتو تاریکست کشمیر ای چراغ دیدهها
ما سیهروزیم در شب سیر بستان میکنیم
گل اگر تا سینه در کشمیر میآید چه سود
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.