ز لاله و گل این باغ، کی خبر داریم
گل همیشه بهار جنون به سر داریم
به راه شوق همین کار با کف پا نیست
تنی پرآبله چون رشتهٔ گهر داریم
فضای سینه چنان زین چمن به ما تنگ است
که همچو بیضه دل خود به زیر پر داریم
هوای لعل تو دارد سبک عنان ما را
چو کودکان همه مرکب ز نیشکر داریم
ز بعد کشته شدن دست برمدار از ما
که مطلب تو اگر جان بود، دگر داریم
شراب عشق ترا این قدر خمار از چیست
که سر به کوی تو شد خاک و دردسر داریم
به هند چند توان بود، کاشکی چون مور
برون رویم ازین ملک تا کمر داریم
ز تیغ غمزه ی خوبان سلیم سر نکشیم
چه شد، اگرچه نداریم دل، جگر داریم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دو چشم کز هوس روی دوست تر داریم
اگر ز گریه شود چشمه دوستتر داریم
بهیچ باب از این در طریق رفتن نیست
کجا رویم از این در کدام در داریم
ببوستان رضایت شکفته همچو گلیم
[...]
دلا هنوز امیدی به چشم تر داریم
گمان صد اثر از آه بیاثر داریم
اگر اجازت آهی دهی به قوّت ضعف
امید هست که خود را ز خاک برداریم
پس از شکست به ساحل رسد سفینة موج
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.