گرفته از علم سروقد او پیش خیلی را
ز سبزی داغ دارد چهرهٔ او خال لیلی را
به باغ ای گل نزاکت را به پیش روی او بگذار
که چندان اعتباری نیست مهمان طفیلی را
ازان مجنون شود از دیدن ماه نو آشفته
که می بیند به دست دیگری خلخال لیلی را
ز بس افسانه ی لعلش جهان را دلنشین افتاد
عقیق آسا در آب انداخت انوار سهیلی را
سلیم آشوب محشر را به چشم خویشتن دیدهست
ز مظلومان او هر کس شنیده وای ویلی را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.