زخم ناسورم من و از لطف مرهم شرمسار
چون گل پژمرده ام از روی شبنم شرمسار
بهره ای جز اشک و آه از من نصیب کس نشد
حاصلم دارد مرا چون نخل ماتم شرمسار
خلق را کوتاهی از خویش است و ما را از فلک
عالمی شرمنده اند از ما و ما هم شرمسار
کاسه ی سر را قدح کن، می ز جام خود بنوش
تا به کی باشد کی از ساغر جم شرمسار
تا سلیم از بی وفایی های او دم می زنم
میکند آن تیغ خونریزم به یک دم شرمسار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.