شد بهار و بوستان را داد آب و تاب ابر
مژده مستان را که خوب آمد برون از آب ابر
جز به وقت خود ندارد قدر هر چیزی که هست
می کشان را خوش نباشد در شب مهتاب ابر
گریه هر گه موج زد از حسرت چشم ترم
چون غبار آینه شد خشک در گرداب ابر
کی شود همت ازین عمر سبکرو کامیاب
برنبندد طرفی از دریوزه ی سیلاب، ابر
کی تواند بهتر از خود را کسی بیند سلیم
از سرشکم مضطرب گردید چون سیماب ابر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از فروغ ماه می گردد به آب وتاب ابر
جلوه شکر کند باشیر، در مهتاب ابر
گر چنین بندد به خشکی کشتی احسان محیط
یکقلم چون کاغذ ابری شود بی آب ابر
در گره بسته است دریا آب خود راچون گهر
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.