اهل عالم که ز اقبال هما می گویند
از کسی هرچه ندیدند، چرا می گویند
آن کسانی که به رسوایی ما طعنه زنند
خبر از عشق ندارند چها می گویند
بس کن از ناله که در قافله ی خاموشان
این چنین طایفه را هرزه درا می گویند
پادشاهان ز کسی باج نگیرند که خلق
هرکه چیزی ز کسی خواست، گدا می گویند
سنگ بر شیشه ی ما چند زنی، عیبی نیست
که بپرسیم که این را چه ادا می گویند؟
عاشقان یک دو قدم رفتن و برگشتن را
در ره کوی تو، خمیازه ی پا می گویند!
بت پرستان ز کمالی که تو داری در حسن
چون ببینند ترا، نام خدا می گویند
می روی مست تغافل ز سر خاک سلیم
خاکساران تو ای دوست، دعا می گویند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عاشقان خط تو را مشک ختا میگویند
گر خط آناست که داری نه خطا میگویند
طاق ابروی تو را گوشهنشینان جهان
قبلهی دعوت و محراب دعا میگویند
بیدلان زخم تو را مرهم جان میشمرند
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.