گنجور

 
کمال خجندی

عاشقان خط تو را مشک ختا می‌گویند

گر خط آن‌است که داری نه خطا می‌گویند

طاق ابروی تو را گوشه‌نشینان جهان

قبله‌ی دعوت و محراب دعا می‌گویند

بی‌دلان زخم تو را مرهم جان می‌شمرند

خستگان درد تو را عین دوا می‌گویند

اهل مسجد که در احیا چو مسیحند امروز

پیش لعلت همه از علم شما می‌گویند

سال‌ها رفت که بر بوی وفا منتظران

قصه‌ی عهد تو با باد صبا می‌گویند

خط سبز و لب میگون تو را زنده‌دلان

به لطافت خضر و آب بقا می‌گویند

تا به وصف تو گشودیم زبان پیش کمال

قدسیان بر فلک از گفته‌ی ما می‌گویند

 
 
 
سلیم تهرانی

اهل عالم که ز اقبال هما می گویند

از کسی هرچه ندیدند، چرا می گویند

آن کسانی که به رسوایی ما طعنه زنند

خبر از عشق ندارند چها می گویند

بس کن از ناله که در قافله ی خاموشان

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه