آیینه کجا دیده ست، رخسار چو ماهش را
با سرمه چه آمیزش، مژگان سیاهش را
گاهی نظری از لطف می کرد به سوی من
بخت سیهم رم داد آهوی نگاهش را
ای مور به این اندام، سرخیل سلیمانی
دیگر چه ازو خواهی، بردار کلاهش را
سنجیده کسی بیند گر جانب این گلشن
برقی به کمین باشد هر برگ گیاهش را
از چشم سلیم ای غیر، پیدا صف مژگان نیست
برداشته با دیده، خار و خس راهش را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.