گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
سلیم تهرانی

لاله و گل چهره از شرم تو رنگین کرده اند

یوسفی، بهر همین نام تو گرگین کرده اند

نه همین نقش ترا در چشم من جا داده اند

در همه چشمی ترا چون خواب شیرین کرده اند

باخبر باش از زبان خود، که دانایان راز

از خموشی حلقه در گوش سخن چین کرده اند

ناخدایان تا که را در آب می رانند باز

کز سفینه بادپای موج را زین کرده اند

از بتان هند بر تحقیق بردم ره سلیم

این سیاهان سرمه در چشم خدابین کرده اند

 
 
 
امیرخسرو دهلوی

شهسوارانی که فتح قلعه دین کرده‌اند

التماس همت از دل‌های مسکین کرده‌اند

پاکبازان سر کوی خرابات فنا

در مقام سرفرازی خشت بالین کرده‌اند

سنگسار لعنت جاوید مر ابلیس را

[...]

خواجوی کرمانی

شام خون آشام گیسو را اگر چین کرده اند

زلف پرچین را چرا بر صبح پرچین کرده اند

خال هندو را خطی از نیمروز آورده اند

چین گیسو را زرخ بتخانه ی چین کرده اند

گر ببخت شور من ابرو ترش کردند باز

[...]

حافظ

شمه‌ای از داستان عشق شورانگیز ماست

این حکایت‌ها که از فرهاد و شیرین کرده‌اند

هیچ مژگان دراز و عشوهٔ جادو نکرد

آنچه آن زلف دراز و خال مشکین کرده‌اند

ساقیا می ده که با حکم ازل تدبیر نیست

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه