لاله و گل چهره از شرم تو رنگین کرده اند
یوسفی، بهر همین نام تو گرگین کرده اند
نه همین نقش ترا در چشم من جا داده اند
در همه چشمی ترا چون خواب شیرین کرده اند
باخبر باش از زبان خود، که دانایان راز
از خموشی حلقه در گوش سخن چین کرده اند
ناخدایان تا که را در آب می رانند باز
کز سفینه بادپای موج را زین کرده اند
از بتان هند بر تحقیق بردم ره سلیم
این سیاهان سرمه در چشم خدابین کرده اند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف زیبایی و شرافتی میپردازد که نام و وجود محبوب در دل و چهرهی گلها و لالهها جلوهگر است. او بیان میکند که حتی در چشمان مردم، تصویر محبوب به مانند یک خواب شیرین نقش بسته است. همچنین شاعر به این نکته اشاره میکند که دانایان از رازها باخبرند و از سکوت خود استفاده میکنند تا سخن چینی کنند. او به افرادی که به دریانوردی مشغولند اشاره میکند و میگوید که آنها در مسیر خود تحت تأثیر امواج دریا قرار دارند. در پایان، شاعر به جستجوی حقیقت در مورد زیباییهای موجود در هند میپردازد و میافزاید که سیاهان، سرمه را در چشمان خدا بین قرار دادهاند.
هوش مصنوعی: گل و لاله به خاطر زیبایی تو شرمنده و رنگین شدهاند، ای یوسف، به همین دلیل به تو لقب "گرگین" دادهاند.
هوش مصنوعی: نه تنها تصویر تو در چشمان من قرار داده شده است، بلکه در هر چشمی تو را مانند یک خواب شیرین ملاحظه کردهاند.
هوش مصنوعی: با دقت به سخنان خود توجه کن، زیرا افرادی دانا از سکوت و silence صحبتهای تو اطلاعاتی کسب میکنند.
هوش مصنوعی: کسانی که قایقها را در دریا هدایت میکنند، به خوبی آگاهند که چطور با موجها و وزش باد کنار بیایند و از این ابزارها برای حرکت بهتر استفاده کنند.
هوش مصنوعی: من با دقت و پژوهش متوجه شدم که این سیاهان، با سرمهای که در چشم خداپرستان میزنند، حقیقتی را یافتهاند که از آن بتهای هندی فراتر رفته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شهسوارانی که فتح قلعه دین کردهاند
التماس همت از دلهای مسکین کردهاند
پاکبازان سر کوی خرابات فنا
در مقام سرفرازی خشت بالین کردهاند
سنگسار لعنت جاوید مر ابلیس را
[...]
شام خون آشام گیسو را اگر چین کرده اند
زلف پرچین را چرا بر صبح پرچین کرده اند
خال هندو را خطی از نیمروز آورده اند
چین گیسو را زرخ بتخانه ی چین کرده اند
گر ببخت شور من ابرو ترش کردند باز
[...]
شمهای از داستان عشق شورانگیز ماست
این حکایتها که از فرهاد و شیرین کردهاند
هیچ مژگان دراز و عشوهٔ جادو نکرد
آنچه آن زلف دراز و خال مشکین کردهاند
ساقیا می ده که با حکم ازل تدبیر نیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.