لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود

گنجور

 
سلیم تهرانی

ای به خورشید سیاهی زده از روی سفید

ماه نو را ز رهت گرد بر ابروی سفید

سنبلی تاب به شاخ گل نسرین زده است:

خم گیسوی تو پیچیده به بازوی سفید

نشود هیچ در آیینهٔ روشن پنهان

دلِ چون سنگ تو پیداست ز پهلوی سفید

غیر من کز کمر نازک او بی‌تابم

نشنیدم که برد دل ز کسی موی سفید!

چه غم از تیرگی بخت، وفا گر داری

خوش بود خال سیه بر طرف روی سفید

عقل و هوش از من بیدل رخ او برد سلیم

از کدامین چمن است این گل خوشبوی سفید؟

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
صائب تبریزی

می خلد بیشتر از تیر به دل موی سفید

کار شمشیر دو دم می کند ابروی سفید

خواب من چون نشود تلخ ز پیری، که مرا

می گزد بیشتر از مار سیه، موی سفید

می کند ماه محرم مه عید خود را

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه