میدهد سیل سراغ ره ویرانهٔ ما
چون صدف در بغل موج بود خانهٔ ما
چوب گل بهر دوا در همه گلزار نماند
بلبلان را چه بلایی شده دیوانهٔ ما!
در میان دل و او نسبت نزدیکی هست
شمع از موم خود انگیخته پروانهٔ ما
بیقراران تو در خاک نگیرند آرام
در طلب توشه کش مور بود دانهٔ ما
چیست این مستی منصور، ندانیم سلیم
جرعهای بیش نخوردهست ز پیمانهٔ ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سروی از یزد گذر کرد به کاشانهٔ ما
که ازو چون ارم آراسته شد خانهٔ ما
با دلی گرم نشاط آمد و از حرف نخست
گشت افسرده دل از سردی افسانهٔ ما
فتنه را سلسله جنبان نشد آن زلف که هیچ
[...]
بگذر ای ناصح فرزانه ز افسانهٔ ما
بگذارید به ما این دل دیوانهٔ ما
ما به دیوانگی افسانهٔ شهریم ولی
عاقلان نیک بخوابند ز افسانهٔ ما
ساغری از کف ساقی مگر آریم به دست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.