چون در دلش ز لعل تو اندیشه بگذرد
می چون عرق ز پیرهن شیشه بگذرد
فرهاد را بگو که ز جرم وفای تو
پرویز خود گذشت، اگر تیشه بگذرد
در عشق، موج گریه ام از آسمان گذشت
چون باده جوش زد ز سر شیشه بگذرد
از برق عشق، خشک و تر ما تمام سوخت
گریان همیشه ابر ازین بیشه بگذرد
بگذر ز پستی و به بلندی برآ، که آب
گل می شود به شاخ، چو از ریشه بگذرد
از آه، خفته در دل من اژدها سلیم
سیلاب ازین خرابه به اندیشه بگذرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.