گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
سلیم تهرانی

مرا به کوی تو دلگرمی شراب آورد

که ریگ بادیه را سوی باغ، آب آورد

شکست رنگ به جای خمار گل ها را

که لاله آمد و یک سرمه دان شراب آورد

ز ناله یار رمید و به گریه رامم شد

گلی که باد ز من برده بود، آب آورد

به حیرتم که چه مشاطگی ست عشق ترا

که مرگ را به نظر خوبتر ز خواب آورد

لب تو در پی بیهوشی من است چنان

که آب اگر طلبیدم ازو، شراب آورد

به ترکتاز کجا می رود ندانم حسن

که پا ز حلقه ی گوش تو در رکاب آورد

ز خط به گرد گل او سلیم سبزه دمید

فغان که سایه شبیخون بر آفتاب آورد