مرا بر حاصل کس نیست امید
از آنم دل کشد بر سایهٔ بید
کریمش چون توان گفتن، لئیم است
گنه را هرکه نتوانست بخشید
تلاش منصب پروانه کم کن
که نتوان سوختن خود را به تقلید
میان عاشقان در عهد حسنش
کفن عام است همچون جامه ی عید
فتاده هر طرف خالی به رویش
به رنگ نقطه ها بر شکل خورشید
سفال ما سلیم از سنگ دشمن
مرصع گشت همچون جام جمشید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بگفتم آنچه دانستم ز توحید
خدای خویش را تمجید و تحمید
غم و شادی نگار و بیم و امید
شب و روز آفرین و ماه و خورشید
گهی پیدا شوی چون نور خورشید
گهی پنهان شوی در عشق جاوید
الا فیالغشق تشریفی و عیدی
تعالوا نحو عشق منستزید
دعانا من تعالی عن حدود
نجیالمحدود بالعین الحدید
دعانا بحر ذی ماء فرات
[...]
کجا در ذره گنجد این که خورشید
دهد نزد خودش پیوند جاوید
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.