قصه ی منصور را سر کرده است
باز صوفی از کجا بر کرده است
خار در دعوی زبان را تیز کرد
گوش خود را گل ازان کر کرده است
شد دگر ارزان متاع بیخودی
کاروان بوی گل سر کرده است
شوخ چشمی های خوبان هم بلاست
خنده ی گل ابر را تر کرده است
پیش زاهد توبه کردم از شراب
ساده لوحی بین که باور کرده است
صحبت پاکان نباشد بی اثر
رشته را هموار، گوهر کرده است
شکوه ی من نیست از رهزن سلیم
آنچه با من کرده، رهبر کرده است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.