گنجور

 
سلیم تهرانی

کوی عشق است و سعادت را در اینجا کارهاست

سایه ی بال هما با طره ی دستارهاست

پرتو صبح جبین او شود هرجا بلند

شام همچون سایه آنجا در پس دیوارهاست

با نیازی رو به ساقی کن اگر دلخسته ای

کآب دست او شفابخش همه بیمارهاست

در بیابان جنون چون تارهای عنکبوت

تارهای دامنم پیدا ز نوک خارهاست

عمر صرف آشنایی ها شد و با ما سلیم

یار ما بیگانه همچون ابتدای کارهاست