دماغ ساغر می از شراب ما خشک است
چونان خانه ی درویش، آب ما خشک است
مگر به سنگ تواند نسیم بشکندش
ز بس چو شیشه ی خالی حباب ما خشک است
ز تشنگی چمن ما به کربلا ماند
که همچو دست لئیمان سحاب ما خشک است
دلم که سوخته، او را قبول کی گردد
مزاج مست لطیف و کباب ما خشک است
اگر شکفته نگردد سلیم معذور است
دماغ غنچه ی دل ز آفتاب ما خشک است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.