خطش دمید و به نازش نیاز من باقی ست
هزار بوسه مرا پیش آن دهن باقی ست
گل همیشه بهار پیاله می گوید
خزان رسید و همان آب و رنگ من باقی ست
ادای حق محبت تمام نتوان کرد
هزار جان دگر پیش کوهکن باقی ست
حدیث درد دل من نمی شود آخر
سخن نماند و مرا با تو صدسخن باقی ست
هزار سال ز مرگم گذشته است و هنوز
ز حسرت تو مرا آب در دهن باقی ست
خزان کشید ز گل انتقام بلبل را
هنوز دعوی مرغان این چمن باقی ست
چو شمع کشته برونم ز انجمن مبرید
هنوز در سر من شوق سوختن باقی ست
به غیر جسم ضعیفی جنون به من نگذاشت
مرا ز عشق تو یک تار پیرهن باقی ست
غبار من به غریبی سلیم رفت به باد
هنوز در دل من حسرت وطن باقی ست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از حس درد و جدایی صحبت میکند و با استفاده از استعارهها و تصویرسازیهای زیبا، احساسات عمیق خود را بیان میکند. او اشاره میکند که عشق و نیاز به معشوق همچنان در دلش باقیست، حتی با وجود دوری و فراق. او به زندگی، مرگ و حسرت اشاره میکند و میگوید که رغم گذشت زمان، احساسات و یادآوریهای مرتبط با عشق و وطن هنوز در درونش زندهاند. شاعر همچنین به محبت و زیباییها اشاره میکند و بیان میکند که غم و آتش عشق، حتی در تنهایی او نیز وجود دارد. در مجموع، این شعر بیانگر عمق احساسات و احساس تنهایی شاعر است.
هوش مصنوعی: نوشتهاش زیبا و دلنشین است و جذابیت خاصی دارد. عشق و دلبستگی من به او همچنان به قوت خود باقی است و هزار بوسه را میخواهم که به یاد آن لبهای شیرین بدهم.
هوش مصنوعی: گل همیشه بهار میگوید که فصل خزان فرا رسیده، اما هنوز زیبایی و رنگ و رویش باقی مانده است.
هوش مصنوعی: محبت و عشق را نمیتوان بهطور کامل و بهحق ادا کرد، حتی اگر هزار جان دیگر داشته باشیم. در برابر عظمت و عمق عشق، همیشه چیزهای باقیماندهای وجود دارد.
هوش مصنوعی: حرفهای دلتنگی من هیچگاه نمیتواند تمام شود، زیرا سخن و داستانهای زیادی با تو باقی مانده است.
هوش مصنوعی: هزار سال از مرگ من گذشته، اما هنوز برای نداشتن تو در دلم حسرت و غصه وجود دارد.
هوش مصنوعی: پاییز به گلها آسیب رساند و هنوز بلبل در حسرت خود از این اتفاق است. همچنان دعوا و رقابت پرندگان این باغ ادامه دارد.
هوش مصنوعی: مانند شمعی که در جمع خاموش شدهام، ولی هنوز شوق سوختن در دل من باقی مانده است.
هوش مصنوعی: جنون عشق تو آنقدر بر من تسلط یافته که حتی هیچ چیز از من جز یک جسم ضعیف باقی نمانده است.
هوش مصنوعی: غبار من به سفر دوری رفته است، اما هنوز در دل من حسرت وطن و زادگاه باقی مانده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گذشت فصل گل و رغبت چمن باقیست
وداع کرد شراب و خمار من باقیست
برای جیب دریدن عزیز دارم دست
اگرچه پیرهنم پاره شد کفن باقیست
ترا گمان که سخن شد تمام و نشنیدی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.