تویی که تیغ چو آب تو کشته آتش را
به زهر چشم، عتاب تو کشته آتش را
ز باد، آتش اگرچه همیشه زنده شود
نسیم طرف نقاب تو کشته آتش را
به خون گرم گر آلوده است نیست عجب
به تیغ موجب شراب تو کشته آتش را
به سوختن بردم عشق، خوش تماشایی ست
به جرم این که کباب تو کشته آتش را
مجال لاف زبان آوری به شعله نداد
سلیم، طبع چو آب تو کشته آتش را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.