چو زاهد در دماغم شوری از وسواس پیچیدهست
جنون در کاسهٔ سر چون صدا در طاس پیچیدهست
ز پیچ و تاب انگشتم به شاخ آهوان ماند
ز بس عشق تو دستم ای خدانشناس پیچیدهست
فلک را نیست جز آزار از پهلوی من حاصل
نمیدانم که این کاغذ چه برالماس پیچیدهست
وجود ما شتابان قاصدی بر توسن عمر است
از آن خود را چنین از جامه در کرباس پیچیدهست
سلیم از دعوی بیجای آب زندگی دایم
سکندر خضر را گم کرده بر الیاس پیچیدهست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.