گنجور

 
سلیم تهرانی

سخن ما که بتان را غم کس یک مو نیست

با همه سنگدلان است، همین با او نیست

شرح مخموری آن چشم چه سان بنویسم

قلم نرگس مست و ورق آهو نیست

مستی از چهره برافروختن ما گل کرد

ورنه چون لاله، می ساغر ما را بو نیست

مطلب کام که در کشور هند ای درویش

تن مردم همه چرب است، ولی پهلو نیست

زین حریفان فرومایه، کسی قابل آن

که نهم سر به سر او، بجز از زانو نیست

می کشیدن به سر کوچه و بازار، سلیم

از حریفان همه نیکوست، ز ما نیکو نیست