گنجور

 
سلیم تهرانی

جهان ز بی خبران چون مکان گله شده ست

غنیمت است که غم پاسبان گله شده ست

فغان ز پرورش آسمان که این قصاب

برای مصلحتی مهربان گله شده ست

فغان من ز رکاب هلال پای کشید

که از ستاره رهش در میان گله شده ست

بتان فتاده همه مست و پاسبان ساقی ست

کجاست گرگ، که یوسف شبان گله شده ست

سلیم این قدر از گرگ غم خبر دارم

که روی دشت پر از استخوان گله شده ست

 
 
 
گلها برای اندروید