زهی ز شوق لبت زاهدان شراب پرست
چو گل به دور رخت شبنم آفتاب پرست
چه قاتلی تو ندانم که خضر بر لب جوی
به یاد تیغ تو شد همچو سبزه آب پرست
طواف چشم بتان واجب است بر دل ما
شرابخانه بود کعبه ی شراب پرست
چنان ز مقدم قاصد خوشم به مژده ی وصل
که از ستاره ی صبح است آفتاب پرست
قدم نمی نهد از ننگ شمع در محفل
بود به کوی تو پروانه ماهتاب پرست
ز پیچ و تاب چو افتد سلیم می میرد
کسی مباد چو زلف تو پیچ و تاب پرست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.