در باغ هر گلی ز تو در خون تازه ای ست
هر بید در هوای تو مجنون تازه ای ست
از زلف تا به چند کسی گفتگو کند
وصف خطش کنیم که مضمون تازه ای ست
چون مصرعی ز من شنوی، عزتش بدار
از راه دور آمده، موزون تازه ای ست
آشفته ایم ازان خط مشکین، که هر غبار
بر لشکر شکسته شبیخون تازه ای ست
آن لب سلیم آب بقا را شهید کرد
خون های خلق کهنه شد، این خون تازه ای ست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.