گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
سلیم تهرانی

بیار می که غمم باز در هجوم گرفت

دل شکسته ام از عادت و رسوم گرفت

به نامه هرچه رقم می کنم پریشان است

حساب کار مرا عقل ازین رقوم گرفت

هما ز بیم نیارد برو گذار کند

به خویش مقدم جغدی کسی که شوم گرفت

ملایمت دل بی تاب را چه سود دهد

نشاید آینه ی آب را به موم گرفت

سلیم داشت سر عشق و از هوس غافل

نهاد دام به راه هما و بوم گرفت