نظاره ی تو ز بس دلفریب افتاده ست
شکست در صف صبر و شکیب افتاده ست
به حیرتم که ازین مشت پر چه می خواهد؟
چه باغبان ز پی عندلیب افتاده ست؟
زبان دعوی ام از شرم بسته است، افسوس
که ذوالفقار به دست خطیب افتاده ست
کند ز چهچهه بلبل، فغان به یاد وطن
کبوتری که به گلشن غریب افتاده ست
شده ست زینت دیهیم آفتاب، سلیم
ز بس که گوهر اشکم نجیب افتاده ست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.