نه همین کوی تو از لوث رقیبان پاک نیست
هر گلستانی که بینی بی خس و خاشاک نیست
کی از آن زلف پریشانم پریشان نیست حال
یا از آن چاک گریبانم گریبان چاک نیست
بهر دفع رنج هر زهری بسی تریاک هست
زهر هجران را بجز شهد لبت تریاک نیست
آنکه باید مهربان شاه است با من ای رقیب
باکم از کین توو بی مهری افلاک نیست
چون دل غم پرورم را نیست غمخواری جز او
نیستم غم گرنه یکدم خاطر غمناک نیست
از تو ای صیاد دارم حسرت زخمی و بس
ورنه دانم هر شکاری قابل فتراک نیست
عارض زاهد فریبت راه زاهد زد بلی
درک حسن خوب رویان لازمش ادارک نیست
چون (سحاب) از هم نشینی بدانش نیست باک
پیش او بد گو اگر گوید بد ما باک نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در نگارستان تهمت دامن گل پاک نیست
گر همه پیراهن یوسف بود، بی چاک نیست
ثابت و سیار او سوزانتر از یکدیگرند
آتش افسرده در خاکستر افلاک نیست
آسمان از گریه ما خاکساران فارغ است
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.