گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
سحاب اصفهانی

نرسد تیر تو بر پیکر من

هست گوئی به خدنگت پر من

از تو سوزی که بدل بود هنوز

می توان یافت ز خاکستر من

لب شیرین تو دارد ز عتاب

زهر در شربت جان پرور من

ساغرم گه شکند توبه و گاه

توبه ی من شکند ساغر من

گفتمش خاصیت آب حیات

چه دهد؟ گفت که خاک در من

گهر چشم من اشک است و سخن

گهر طبع سخن‌گستر من

هر گهر را صدفی هست (سحاب)

دیده و دل صدف گوهر من