عمری امید وفا و مهر از آن دل داشتم
خویش را خرسند از این فکر باطل داشتم
بی سبب در زیر تیغ ای جان ناقابل نبود
هر قدر شرمندگی از روی قاتل داشتم
مانده از سرو روانی پای من در گل چه باک
گر چو قمری مهر سر و پای در گل داشتم
تا ندانستم زبان را محرم اسرار دل
کس نبود آگاه از رازی که در دل داشتم
بی خبر بودم ز زهر رشک غیر از تلخیئی
در مذاق از هجر آن شیرین شمایل داشتم
با می صافی کنون بر صفحهٔ دل بین (سحاب)
زنگ اندوهی که در میخانه زایل داشتم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بی خط سبزت شبی هر جا که منزل داشتم
تا سحر چون سبزه پا از رشک در گل داشتم
دوش شمعی بود همرازم که از روشن دلی
بود او را بر زبان من هر چه در دل داشتم
بود اسباب کمال رفعتم چون مه تمام
[...]
شب نه تشویش صبا نی شور بلبل داشتم
خلوتی تا صبحدم با سنبل و گل داشتم
عیش ها سیل بهاری بود، تا آمد گذشت
صحبتی با دوستداران بر سر پل داشتم
یاد آن مستان که برچیدند از اینجا نقل و جام
[...]
یاد ایامی که شور عشق بلبل داشتم
از دل صد پاره دامانی پر از گل داشتم
از نسیم شوق هر مو داشت رقصی بر تنم
از پریشانی دل جمعی چو سنبل داشتم
خانه ام بی انتظار خانه پردازی نبود
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.